پدرش؛ آيتالله حاج سيدعلياكبر فرزند سيدهاشم موسوي خويي، از شخصيتهاي برجسته خوي بود كه به سال 1285 ه•• در خوي زاده شده و به سال 1371 ه•• درگذشته است. او بدنبال اختلاف علما در جريان نهضت مشروطيت در سال 1328 ه••. ق به نجف اشرف مهاجرت كرده و در آنجا رحل اقامت گزيده است.
سيدابوالقاسم، دوران كودكي و نوجواني را زير نظر پدر بزرگوارش گذراند و مقدمات علوم عربي و صرف و نحو و قرآن را از وي آموخت. در سال 1330 ه•• به همراه برادرش سيدعبدالله خويي، رهسپار نجف اشرف شد و به پدرش پيوست. او جواني باهوش بود و استعدادش مايه شگفتي و اعجاب استادان حوزه علميه نجف گرديد.
گويند: آيتالله سيدمحمد كاظم يزدي (م 1337)، صاحب كتاب مشهور «عروة الوثقي»، به هوش و ذكاوت او در سن شانزده سالگياش، پي برد و به پدرش توصيه فرمود كه: «قدر اين بچه ات را بدان، او آينده درخشاني خواهد داشت». ايشان مدت 6 سال مقدمات و سطوح را فرا گرفت و چهارده سال تمام فقه و اصول و فلسفه و كلام را از محضر استادان بزرگ نجف آموخت. برخي از استادان مشهور آيتالله خويي، عبارتند از آيات عظام: 1 ـ شيخ فتحالله شريعت اصفهاني (م 1339 ه••)؛ 2 ـ حاج شيخ مهدي مازندراني (م 1342 ه••)؛ 3 ـ ميرزا حسين نائيني (م 1352 ه••)؛ 4 ـ شيخ محمدجواد بلاغي (م 1352 ه••)؛ 5 ـ ميرزا عليآقا شيرازي فرزند ميرزاي شيرازي (م 1355 ه••)؛ 6 ـ سيدحسين بادكوبهاي (م 1358 ه••)؛ 7 ـ آقا ضياءالدين عراقي (م 1361 ه••)؛ 8 ـ شيخ محمدحسين غروي اصفهاني، معروف به «كمپاني» (م 1361 ه••)؛ 9 ـ شيخ مرتضي طالقاني (م 1370 ه••)؛ 10 ـ سيدابوالقاسم خوانساري (م 1380 ه••).
اما تحصيل آيتالله خويي بيشتر در محضر درس ميرزاي نائيني و كمپاني بودهاست و همواره در جلسات درس آن دو شركت ميجست و آنگاه كه شنيد جلسات درس ميرزاي نائيني آغاز شده، سفري را كه به ايران داشت، ناتمام گذاشت و دوباره به نجف بازگشت.
وي پس از 20 سال تحصيل در نجف اشرف، به درجه اجتهاد رسيد و جمعي از علماي بزرگ به اجتهادش شهادت دادند. مشهور است كه پس از انتشار جلد اول كتاب «اجود التقريرات» خويي، كه تقرير دروس آيتالله ميرزاي نائيني است، وي را به عنوان يك مجتهد جوان در حوزه نجف معرفي كرده، جمع كثيري از علماي بزرگ در سال 1352 قمري به مقام اجتهادش گواهي دادند. او در خلال تحصيل، به تدريس نيز پرداخته و هر كتابي را كه ميآموخت، كتاب پيش از آن را تدريس ميكرد. معظم له خود در اينباره چنين ميفرمايد:
«زماني كه دومين جلد شرح لمعه را فرا ميگرفتم، خود به تدريس و تعليم اولين جلد اين كتاب پرداختم1 و بسياري از دانشمندان و فضلا از محضر درسش بهره بردهاند. ايشان در اينباره مينويسند:
«من بسيار تدريس كردهام و در فنون فقه و اصول و تفسير، جلسات بسيار تشكيل داده و جمعي بيشمار از فرزانگان و انديشمندان را در حوزه علمي نجف پرورش دادهام...».
يكي از شاگردانش ـ شيخ مرتضي دزفولي انصاري ـ در وصف وي مينويسد: «اين استاد بزرگ، الحق بياني رسا دارد و مطالب اصوليه، چون مومي در دستش ميباشد و تسلط كاملي نيز بر آنها دارد2».
حوزه درسش تا پايان عمر ادامه داشت و چنان شهره يافت كه در دو دهه آخر عمرش، در حوزههاي علميه عراق، بلكه جهان اسلام بينظير بود و صدها نفر از جويندگان علوم و معارف اسلامي در درسش حضور مييافتند. بسياري از فقها و فضلاي امروز، خوشهچين دانش بيكران اين استاد والامقام ميباشند. برخي از شاگردانش عبارتند از: آيتالله ميرزا جواد تبريزي، آيتالله سيدابوالحسن شيرازي، آيتالله سيد جمالالدين خويي، آيتالله باقرشريف قرشي، آيتالله باقر ايرواني، سيد محمدباقر حكيم.
او نمونه اُسوهاي اخلاقي به شمار ميرفت. آثار ارزشمند و كمنظيري به جهان اسلام ارائه داده كه در زمينه تأسيس مراكز فرهنگي و تبليغي و خدمات اجتماعي، موارد زير قابل ذكر است:
1 ـ مدرسه و كتابخانه حضرت آيتالله خويي در مشهد؛ 2 ـ مدينة العلم حضرت آيتالله خويي در قم؛ 3 ـ مدرسة دارالعلم آيتالله خويي در نجف اشرف.
همچنين در بمبئي، بانكوك، داكا، پاكستان، مالزي، بيروت، نيويورك، لندن، اندونزي، فرانسه، لوسآنجلس و ديگر نقاط جهان، مراكز فرهنگي و پژوهشي مشابهي تأسيس كرده كه در تبليغ مذهب تشيع در جهان بسيار موثر و كارآمد بودهاند.
اما در زمينه تأليف ميتوان به كتابهاي زير اشاره كرد:
1 ـ «معجم رجال حديث»؛ در بيستودو جلد كه فرهنگ بزرگي در زمينه شناخت بيش از 15670 نفر از رجال و راويان احاديث است؛
2 ـ «فقه الشيعه»، در 5 جلد، در فقه؛
3 ـ «مصباح الاصول»، در 2 جلد، در اصول استدلالي؛
4 ـ «اجود التقريرات»، در تقريرات دروس مرحوم ميرزاي نائيني، در 2 جلد؛
5 ـ قصيده در مدح اميرالمومنين (ع) در 900 بيت؛
6 ـ اضاء القلوب (خطي)؛
7 ـ آثار العقول3.
آيتالله العظمي خويي كه عمر ارزشمند خويش را در راه نشر معارف اسلام و قرآن گذراندند، سرانجام در پي يك بيماري قلبي، در روز شنبه 17 مرداد 1371 ش (مطابق با 8 صفر 1413 ه••) در كوفه دارفاني را وداع گفت و به ديار باقي شتافت4.
خبر درگذشتش مايه وحشت بعثيان عراقي شد و حزب بعث در شهرهاي نجف و كوفه حكومت نظامي برقرار كرد و نيروهاي عراقي به حالت آمادهباش درآمدند. سرانجام پيكر مطهرش، غريبانه در مسجد «الخضراء» در صحن مطهر امام علي (ع) نجف اشرف به خاك سپرده شد. به مناسبت رحلت اين مجتهد و عالم برجسته جهان تشيع، در ايران و ساير نقاط جهان اسلام، مراسم عزاداري و تعزيه برگزار شد و بدين مناسبت، رهبر معظم انقلاب ـ آيةالله خامنهاي ـ پيام تسليتي صادر كردند كه در قسمتي از اين پيام آمده: «ايشان، در بسياري از علوم اسلامي رايج در حوزههاي علميه از اساتيد مسلم و كم نظير به حساب ميآمد. فقيهي بزرگ و اصولگري عميق و مفسري نوآور و رجالي صاحبمكتب و متكلمي زبردست بود.
آثار علمي ارزشمند اين مرد بزرگ به دهها جلد كتاب در فقه و اصول و تفسير و رجال منحصر نميشود. هزاران تربيت يافته در حوزه دروس غني و سرشار او هم اكنون در همه بلاد اسلامي پراكندهاند. اين بزرگوار، يكي از نخستين كساني بود كه پس از شروع نهضت اسلامي به رهبري امام خميني (رض) حوزه علميه نجف را به اهميت حوادث ايران متوجه ساخت و سعي و كوششي ارجمند در همراهي با حركت عظيم روحانيت و مردم در ايران، مبذول داشت.
در نهضت خونين مردم عراق در رمضان سال 1412 ه••. ق قطب اصلي نهضت و مركز صدور حكم قيامت اسلامي بود و به همين دليل پس از سركوب اين نهضت به واسطه رژيم خونخوار بعثي، اينكهن مرد دانشمند، مورد آزار و شكنجه و اهانت مأموران سنگدل بعثي قرار گرفت و در معرض خطر جدي واقع شد و پس از آنكه به فضل الهي از خطر، نجات يافت تا مدتها زير نظر مأموران بعثي در شرايط سخت قرار داشت.
عمر طولاني و پربركت اين مرد بزرگ كه نزديك به يك قرن امتداد يافت، سرشار از آزمايشهاي الهي و نمايشگر سعي و تلاش يك انسان مؤمن و پرهيزگار است...5».
آيتاللهالعظمي خويي در زمينه علوم قرآن وتفسير، سه اثر ارزشمند، تأليف كردهاند كه عبارتند از:
از جمله آثار قرآنپژوهي آيتالله العظمي خويي، كتابي است در دفاع از اعجاز قرآن بهنام «نفحات الاعجاز في رد حُسن الايجاز» كه ايشان آن را در جواني، در سن بيست و پنج سالگي (1342 ه••. ق) در نجف اشرف منتشر كردند. اين كتاب، نقد و پاسخ كتاب «حُسن الايجاز في ابطال الاعجاز» نوشته يك آمريكايي، موسوم به «نصيرالدين ظافر» ميباشد.
آيتالله خويي در اين كتاب، از كرامت و جاودانگي قرآن و اعجاز آن دفاع كردهاست. اين كتاب بارها در ايران و عراق؛ به چاپ رسيدهاست6.
دوّمين و مهمترين اثر قرآنپژوهي ايشان؛ تفسير «البيان» يا «البيان في تفسير القرآن» نام دارد كه فقط جلد اول آن، در سال 1375 ه••. ق در «مطبعة الآداب» نجف اشرف منتشر شد7. انتشار اين جلد، نشان داد كه ايشان علاوه بر فقه و اصول، در علوم قرآني و تفسير نيز مبتكر و نوآور و صاحبنظر است. اما ايشان عليرغم تدريس طولاني در فقه و اصول (حدود 60 سال)، تدريس تفسير را متأسفانه به دلايلي ادامه نميدهند. استاد شهيد مرتضي مطهري در اينباره مرقوم داشتهاند:
«يكي از فضلاي خودمان كه تقريبا يك ماه پيش مشرف شدهبود به عتبات، ميگفت: خدمت آيتالله خويي ـ سَلّمَهُ اللّه تَعالي ـ رسيدم. به ايشان گفتم: چرا شما درس تفسيري كه سابقا داشتيد، ترك كرديد؟ (استاد مطهري ميافزايد: ايشان در هفت ـ هشت سال پيش درس تفسير در نجف داشتند و قسمتي از آن چاپ شدهاست).
ايشان (آيتالله خويي) گفتند كه يك موانع و مشكلاتي هست در درس تفسير. گفت: پس به ايشان گفتم: علامه طباطبايي در قم كه به اين كار ادامه دادند و بيشتر وقت خودشان را صرف اين كار كردند، چطور شد؟ ايشان گفتند: آقاي طباطبايي «تضحيه» كردند؛ يعني آقاي طباطبايي خودشان را قرباني كردند، از نظر شخصيت اجتماعي ساقط شدند و راست گفتند8».
در تعطيلي اين سلسله دروس برخي از انتقادها و گوشزدهاي حواشي بيتأثير نبودهاست. با اين وجود، همين جلد تفسير آيةالله خويي كه شامل؛ مقدّمه تفسير و تفسير سوره حمد ميباشد، تفسيري بديع و كارآمد و جامع بسياري از نكات علوم قرآني و تفسيري است كه اين كتاب را، مرجع پژوهشگران و جويندگان علوم قرآني كردهاست، اين كتاب، به بسياري از جوانب مختلف علوم قرآني چون؛ بحث اعجاز قرآن9، قراءات، تواتر قرآن، تحريفناپذيري قرآن، قراء سبعه، نزول قرآن بر هفت حرف، جمع و تدوين قرآن، حجيت ظواهر قرآن، مسأله نسخ و بحث بداء، حدوث و قدم قرآن و... پرداخته و مؤلف به طور مبسوط نظريههاي مخالفان و موافقان را طرح و بررسي كرده است.
تفسير سوره حمد در همين مجلد، نگاهي است نو، به روش تفسير «قرآن به قرآن» با ديدي جامع كه روح تحقيق، ابتكار و تسلط نويسنده بر علوم اسلامي چون؛ فقه، اصول، كلام، فلسفه، تاريخ، حديث، لغت، در جاي جاي كتاب ديده ميشود. با اين وصف، اين تأليف، نقطه عطفي در تاريخ نگارشهاي علوم قرآن در جهان اسلام ـ بهويژه تشيع ـ به شمار ميرود و اين اثر ارزشمند، چراغ روشني است براي تفسيرنگاري در ادوار بعد كه از بدو نشر، مورد توجه محافل علمي و ادبي جهان اسلام واقع گرديده و به زبانهاي فارسي، اردو، انگليسي و... ترجمه شدهاست. در ايران، اين تفسير با عنوان «بيان در مسائل كلي علوم قرآن» به همت آقايان: هاشم هاشمزاده هريسي و محمدصادق نجمي، به فارسي روان ترجمه شده و انتشارات دانشگاه آزاد اسلامي ـ واحد خوي ـ آن را در 2 مجلد چاپ و منتشر كرده است. مترجمان قبلاً قسمتهايي از اين كتاب را با عنوان «شناخت قرآن» نشر داده بودند.
اين كتاب نيز از ديگر آثار قرآني و فقهي آيتاللهالعظمي خويي است كه به احكام قرآن و آيات الاحكام براساس فقه شيعه جعفري و چهار مذهب فقهي اهل سنت (شافعي، مالكي، حنبلي و حنفي) تأليف و تدوين شده و سوگمندانه هنوز به چاپ نرسيدهاست.
* برگرفته از كتاب «قرآنپژوهان آذربايجان غربي»، رشت: كتاب مبين، اول/ 1381ش.
1- جوانشير، كريم؛ «نامداران راحل، زندگينامه چهل تن از مشاهير شيعه»، تبريز: اول، 1375 ش، ص384.
2 - انصاري، مرتضي؛ «زندگاني و شخصيت شيخ انصاري»، چاپ دوم، ص 395.
3 - ر. ك به «آينه پژوهش»، ش 13 ـ 14، خرداد و شهريور 1371، ص 166 و «مكتب اسلام»، ش 6، سال 32؛ «مفاخر آذربايجان» ج 1، «گلزار مشاهير»، ص 34؛ «كيهان فرهنگي» سال 9، ش 6، شهريور 1371، صص 55.
4 - تفصيل شرح حال وي را بنگريد در «مفاخر آذربايجان»، ج 1/447 ـ 470 و كتاب «يادنامه حضرت آيتالله العظمي خويي».
5 - «نامداران راحل»، ص 392.
6 - آقابزرگ تهراني؛ «الذريعه»، 4/246.
7 - از ديگر چاپهاي اين كتاب، چاپ «دارالزهراء» بيروت و «اميد» ايران است و ناشر اخير، اين كتاب را به سال 1375 ش در 560 صفحه چاپ و منتشر كرده است.
8 - «آينه پژوهش»، همان شماره، ص 164.
9 - اين بحث با عنوان «مرزهاي اعجاز» به وسيله استاد جعفر سبحاني ترجمه و چاپ شدهاست.